ویپل

ساخت وبلاگ

«احمد » دانش آموز درس خوانی است. روزی معلم وارد کلاس شد و با خوشحالی گفت:« فردا قرار است به اردو برویم.» بچه ها خوشحال شدند احمد پرسید : «کجا می رویم!!» آموزگار گفت: «جایی در همین نزدیکی! جایی که هزار و پانصد سال قبل مردم آران و بیدگل در آنجا زندگی می کردند.» مسعود پرسید: «آیا اکنون آدمهایی درآنجا زندگی می کنند؟!» معلم جواب داد:« نه! بعدها مردم آران و بیدگل از آنجا بیرون آمدند. دلیل آن هم معلوم نیست.» بچه ها سوالات زیادی داشتند. اما آموزگار گفت:« کتاب ریاضی را باز کنید. فردا هر سوالی دارید از مسئولان آنجا بپرسید.» بعد آموزگار رضایت نامه ای را به آنها داد. احمد رضایت نامه را با دقت خواند. نوشته بود فردا قرار است به «سایت تاریخی ویگل» برویم.

صبح روز بعد مینی بوس قرمز رنگی روبروی مدرسه ایستاده بود. دانش آموزان رضایت نامه ای را که پدر یا مادرشان امضا کرده بود به معلمشان دادند و سوار مینی بوس شدند. مینی بوس آرام آرام از شهر بیرون رفت. آنها پیاده شدند.معلمشان گفت که «آقای حسین زاده» در رشته باستان شناسی درس خوانده است. هر سوالی دارید از ایشان بپرسید. دکتر حسین زاده حرفهایش را این گونه آغاز کرد:« به نام خدا...دانش آموزان عزیز به سایت ویگل خوش آمدید. شما اکنون روی شهری ایستاده اید که بیش از هزار سال قبل پدرانتان در آینجا زندگی می کردند.» علی به زیر پایش نگاه کرد... همه جا ریگ بود و تعداد زیادی سفال قدیمی روی زمین ریخته بود.

بعد آنها از مسیری مشخص به طرف آتشکده رفتند. آقای حسین زاده گفت:« تا چند سال قبل اینها همه زیر ریگ بود که با کمک شهرداری آران و بیدگل از زیر ماسه های بادی بیرون آوردیم.» احمد گفت: « در کتاب ما نوشته است ایرانیان قبل از اسلام ، زرتشتی بودند گمان کنم آتشکده از دین زرتشت باشد.» مسئول سایت گفت:« درست است هزار و چهارضد سال قبل دین اسلام به کشور ما آمد. قبل از آن ایرانیان به آتش احترام می گذاشتند و در جایی به نام آتشکده به عبادت می پرداختند. به وسط آتشکده نگاه کنید یک آتش دان وجود دارد .موبدان زرتشتی اجازه نمی دادند شعله های آتش خاموش شود.» بعد دانش آموزان به بخش های مختلف آتشکده نگاه کردند. در قسمتی چند صندلی و میز بود که با گچ ساخته بودند. بعد آنها روی تپه ای که در همان نزدیکی بود ایستادند. نگاه احمد به تکه ای سفال افتاد که نقشی زیبا داشت. آقای حسین زاده گفت:« این سفال بیش از هزار سال قبل ساخته شده است . آن را سر جایش بگذار. » کمی دورتر آثار چند دیوار قدیمی به چشم می خورد. آقای باستان شناس گفت:« اینجاها خانه ها و قلعه های قدیمی است و باید با دقت کاوش شود.» احمد پرسید:« کاوش چیست؟» مسئول سایت گفت:« به آتشکده نگاه کنید اینها همه زیر ریگ بوده است. با دقت ریگهای اطراف آتشکده را برداشته ایم که به این کار کاوش می گویند.» پارسا پرسید:« اما به نظر می رسد این سقف قدیمی نباشد؟ » راهنما جواب داد:« درست است. این سقف را زده ایم تا باران به آتشکده آسیب نرساند.» احمد گفت:« امیدوارم اندک اندک بخش های دیگر ویگل از زیر خاک بیرون بیاید تا ببینیم خانه ، بازار و مدرسه ی آنها چگونه بوده است.» آنها از دیدن آثار تاریخی خیلی خوشحال بودند . موقع بازگشت معلم پرسید:« نگهداری از آثار تاریخی چه فایده ای دارد.؟» همه ی بچه ها فکر کردند. علی گفت : « باعث می شود از شهرهای دیگر مسافرهای زیادی به آران و بیدگل بیایند آنها از مغازه ها خرید می کنند و در خانه های قدیمی که برای مسافران بازسازی شده استراحت می کنند خلاصه شهر رونق می گیرد.» آموزگار گفت: « درست است. البته با کاوش های مکانهای تاریخی ما متوجه می شویم پدران ما چگونه زندگی می کردند.» در این هنگام مردی که می گفتند شهردار است به آنها نزدیک شد و گفت:« دانش آموزان عزیز! آیا از این بازدید راضی بودید؟» همه داد زدند:« بعله....» شهردار گفت: «من پیشنهاد می کنم هفته آینده از خانه بنی طبا ، مسجد نقشینه و کارگاه شعربافی بازدید کنید.» آموزگار گفت:« دانش آموزان! شهرداری برای بازسازی آثار تاریخی آران و بیدگل زحمات زیادی انجام می دهد آنها علاوه بر سایت تاریخی ویگل، در محله های قدیمی کارهای زیادی برای نگهداری مکانهای قدیمی انجام داده اند که هفته آینده از آن بازدید می کنیم.»...سپس بچه ها با شادی و خوشحالی سوار مینی بوس شدند و به مدرسه بازگشتند.

 |+| نوشته شده در  شنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۱ساعت 21:56&nbsp توسط علی رضا توحيدي  | 

در حوالي كوير...
ما را در سایت در حوالي كوير دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msobahia بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 15 آذر 1401 ساعت: 9:03