سختی های غلیرضا

ساخت وبلاگ

«در سختی های علیرضا توحیدی بودن»

علیرضا توحیدی بودن سخت است خاصه وقتی در شهری کوچک با نام خودت وارد حوزه نقد و نظر می شوی. من نمی دانم آران و بیدگل چند علیرضا توحیدی دارد ولی من سه تای آنها را می شناسم. حالا در نظر بگیر یک علی رضای توحیدی مطلبی را می نویسد همه خیال می کنند این مطلب را تو نوشته ای در حالی که شاید کار علیرضا توحیدی دیگری باشد...یکی از بهترین کارها این است که اسم پدرمان هم را داخل پرانتز و آخر مطلب بنویسیم مثلا علیرضا توحیدی پسر ارباب دخیل!!

دو سه روز پیش، به دیدن یکی از همین علیرضاهای توحیدی رفتم....گفتم دنیا می گذرد مردم و مسئولین دوست دارند از آنها تعریف و تمجید کنیم ولی به نظر من باید حقیقت را بنویسیم نظر شما چیست... با بی اعتنایی نگاهم کرد خمیازه ای کشید و بعد...چیزی نگفت....ادامه دادم موضوع این است که ممکن است عقیده من طوری باشد و نظر شما جوری دیگر... به نظرم اگر چیزی نوشتی اسم پدرت را هم بنویس اینکه زحمتی ندارد.....یک هویی دیدم حالش جور دیپر شد و گریه کرد...گفتم ناراحت شدی؟!.....پدرش او را از من گرفت و شروع کرد آهسته ضربه زدن به پشت او...گفتم آقا سعید نکند از حرفهای من ناراحت شد....باز ضربه ای زد و گفت: نه!.. آروغ دارد بچه ها تا یک سالگی آروع می زنند!!!

 |+| نوشته شده در  چهارشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۲ساعت 16:51&nbsp توسط علی رضا توحيدي  | 

در حوالي كوير...
ما را در سایت در حوالي كوير دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msobahia بازدید : 47 تاريخ : شنبه 11 شهريور 1402 ساعت: 15:14