در حوالي كوير

سلاممن با شما فرق دارم. زبان هم را نمی فهمیم. شما آداب و رسوم و فرهنگ خودتان را دارید اما ما همچنان مثل هزار و شاید ده هزار سال قبل هستیم بی هیچ مراسمی.حتی خوابیدن شما با ما فرق دارد. ما گاهی برای دقایقی روی زمین یا چمن دراز می کشیم گاهی ایستاده می خوابیم و تند پلک می زنیم یعنی خوابیم گاهی هم خوابیم ولی چشمهایمان باز است. اما هر چه فکر می کنم متوجه نمی شوم چرا شب های ماه محرم ما را به مراسم خود می برید.ما باید شبها استراحت کنیم. اما بدون اجازه باید اسیر برنامه های شما باشیم.عده ای با دهل صدای ناهنجار درست می کنند عده ای دور و بر ما جمع می شوند ماشین ها بوق می زنند یکی دست و انگشت به شکم ما می زند تا ما حرکتی انجام دهیم اما باور کنید ما از این حرکتها و شلوغی ها خوشمان نمی آید.باور کنید اگر یکی از شما را هم افسار کنند و به میان هزار اسب برده و مجبور باشید همراه آنها به این طرف و آن طرف بروید خوشتان نمی آید. اسب حیوانی است که دوست دارد شب استراحت کند اگر دوست دارید اسب ببینید یا سوارکاری کنید مثل بچه ی آدم بیایید باشگاه..( بخشی از یادداشتهای اسبی که همراه هیاتهای بیدگل بیرون آورده می شود. محرم 1401 )  |+| نوشته شده در  جمعه چهاردهم مرداد ۱۴۰۱ساعت 11:16&nbsp توسط علی رضا توحيدي  |  بخوانید, ...ادامه مطلب